چهارشنبه , می 15 2024

🔰شکنجه عجیب

🔰شکنجه عجیب

….آن روز خبر خوشی به من داد و گفت: امروز آخرین روز بازجویی توست. دیگر کار ما با تو تمام شد. نمی دانید چقدر خوشحال شدم در درونم خدا را شکر کردم. سرباز اسرائیلی دست مرا گرفت و پس از طی مسافتی، وارد یک اتاق بزرگ کرد. آنجا یک فیلمبردار در کنار من بود و تمام حالات مرا تصویر برداری می کرد.روی دیوار، تابلوهای زیادی بود. آرم های سازمانهای آزادی بخش در سوریه و لبنان و فلسطین و حتی آرم سپاه و تصاویری ازسران و مسئولین آنها نصب شده بود. فهمیدم ماجرا چیست. آنها از من در زمانی که به این تصاویر نگاه می کنم
فیلم می گرفتند تا ببینند به کدام تابلو و تصویر علاقه بیشتری دارم ، من هم بی خیال تابلوها و آرم سازمان ها، به جای دیگری از در و دیوار نگاه کردم و با سرباز همراه خودم بیرون آمدم.
البته دوست داشتم با دقت تابلوها را ببینم اما فهمیدم که این هم روشی برای شناسایی وابستگی ماست. آنها از نگاه من به تابلوها میزان عشق یا نفرت را می خواستند حدس بزنند که خدا را شکر به خیر گذشت.
بعد از تمام شدن این مرحله بازجوی من گفت: ما شما را به یک سلول دیگر میبریم که شرایطش از قبلی بهتر است و یک نفر آنجاکنار شما هست.

📙برگرفته از کتاب اسرائیل اسیر
💠شهید داوود حنیفه

دیدگاهتان را بنویسید