سه‌شنبه , می 14 2024

🌺امروز را مهمان خاطرات

🌺امروز را مهمان خاطرات پسرک فلافل فروش، شهید هادی ذوالفقاری هستیم

توی کوچه درس می خواند. به هادی گفتم: چرا اینجا درس میخوانی؟ تو حق به گردن این پایگاه داری، همه‌ی در و دیوار اینجا را خود تو بدون گرفتن مُزد گچ‌کاری کردی. همه‌ی تزئینات اینجا کار شماست. خب بمون توی پایگاه بسیج و درس بخوان. تو که کار خلافی انجام نمیدی.
هادی گفت: من این درس رو برای خودم می‌خوانم. درست نیست از نوری که هزینه‌اش را بیت‌المال پرداخت می‌کند استفاده کنم.
از طرفی چون میدانم این لامپ‌ها تا صبح روشن است اینجا می‌مانم.
اما بیشترین احتیاط او درباره‌ی غذا بود. هر غذایی رو نمیخورد. البته دستور دین نیز همین است. برخی از بزرگان به غذایی که تهیه می‌شد خیلی دقت میکردند.
در تهران وقتی غذا تهیه میکردیم می‌گفت: از کجا آمده؟ چه کسی پخته؟
وقتی میگفتیم پخت مادر است خوشحال می‌شد، اما غذاهای دیگر را خیلی تمایل به خوردنش نداشت.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63

دیدگاهتان را بنویسید