پنج‌شنبه , می 2 2024

🍀حکایتی عجیب و زیبا

🍀حکایتی عجیب و زیبا

✍️ شهید حاج قاسم سلیمانی نقل می کند: «یکی از اشرار بزرگ سیستان و بلوچستان را که سال‌ها به دنبالش بودیم که هم در مسئله قاچاق مواد مخدر خیلی فعالیت می‌کرد و هم تعداد زیادی از بچّه‌های ما را شهید کرده بود را با روش‌های پیچیده اطّلاعاتی برای مذاکره به منطقه خاصی دعوت کردیم و پس از ورود آن‌ها به آنجا او را دستگیر کردیم و به زندان انداختیم.
خیلی خوشحال بودیم. او کسی بود که حکمش مثلا پنجاه بار اعدام بود. در جلسه‌ای که خدمت مقام معظم رهبری رسیده بودیم، من این مسئله را مطرح کردم و خبر دستگیری و شرح ماوقع را به ایشان گفتم و منتظر عکس‌العمل مثبت و خوشحالی ایشان بودم.
✅رهبری بلافاصله فرمودند: همین الان زنگ بزن آزادش کنند!
‼️ من بدون چون و چرا زنگ زدم و دستور رهبری را عملی کردم، اما بلافاصله با تعجب بسیار پرسیدم «آقا چرا؟ من اصلا متوجه نمی‌شوم که چرا باید این کار را می‌کردم؟ چرا دستور دادید آزادش کنیم؟»
✳️رهبری گفتند: «مگر نمی‌گویی دعوتش کردیم؟»
بعد از این جمله! من خشکم زد. البته ایشان فرمودند:«حتما بعدا دستگیرش کنید.» و ما هم در یک عملیات سخت دیگر دستگیرش کردیم. اما مرام شیعه این است که کسی را که دعوت می‌کنی و مهمان تو است حتی اگر قاتل پدرت هم باشد حق نداری او را آزار بدهی…

📙برگرفته از کتاب مالک زمان. تطبیق خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی و مالک اشتر. اثر گروه شهید هادی

https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63

دیدگاهتان را بنویسید