یکشنبه , می 19 2024

برچسب آرشیوها: یک پیر زن که زیر باران مانده بود را سوار کردم.

یک پیر زن که زیر باران مانده بود را سوار کردم.

یک پیر زن که زیر باران مانده بود را سوار کردم. وقتی او را به مقصد رساندم کرایه نگرفتم و به او گفتم: به جای کرایه برای اموات من صلوات بفرست… در آن سوی هستی کسانی را دیدم که پدران و مادران من به حساب می آمدند. به من گفتند: …

مطالعه بیشتر »