چند شب جمعه مادرش تا دیر وقت بر سر مزار فرزند مانده بود. تنها فرزندش بود. نمی توانست دوری اش را تحمل کند. تا اینکه پسرش به خواب چند نفر آمده و پیغام داده بود که به مادرم بگوئید اگر ممکن است شب های جمعه سر مزار من نیایید! من …
مطالعه بیشتر »چند شب جمعه مادرش تا دیر وقت بر سر مزار فرزند مانده بود. تنها فرزندش بود. نمی توانست دوری اش را تحمل کند. تا اینکه پسرش به خواب چند نفر آمده و پیغام داده بود که به مادرم بگوئید اگر ممکن است شب های جمعه سر مزار من نیایید! من …
مطالعه بیشتر »