یکشنبه , نوامبر 17 2024

Tag Archives: همهٔ دنیاش رفیقش بود.

همهٔ دنیاش رفیقش بود.

همهٔ دنیاش رفیقش بود. تا وقتی تو شهر خودشون بود، به نیابت از رفیقش برای شادی امام زمان کار می‌‌کرد. شب‌ و روز نمی‌شناخت. همین‌که دلتنگ می‌شد، فوری می‌زد به دل جادّه… می‌گفت: رفیق من درِ خونه‌اش همیشه به روی همه بازه… می‌رفت مشهد تا به نیابت از امام زمان، …

Read More »