📌 از تهران تا بهشت 🔸 هوا کاملاً تاریک شده بود. احمدآقا تابلوی کنار جاده را به پارسا- که پشت سر هم خمیازه میکشید- نشان داد و گفت: نیمساعت دیگه به مجتمع بین راهی دامغان میرسیم. یه آبی که به صورتت بزنی و یه چیزی که بخوری، خوابت میپره. احمدآقا …
Read More »