پنج‌شنبه , می 16 2024

🎂 من یه قنادی کوچیک دارم

📌 قنادی… 🎂 من یه قنادی کوچیک دارم که زندگیم رو باهاش می‌چرخونم. از وقتی پسرم ازم پرسید که نیمۀ شعبان چه هدیه‌ای به امام زمان میدم؟ از یک هفته مونده به نیمۀ شعبان هر جعبۀ شیرینی که می‌فروشم یه شاخه گل نرگس می‌ذارم داخل جعبه. امیدم هم اینه که …

مطالعه بیشتر »

📌 مانع ظهور…

📌 مانع ظهور… 🎉 تولدش با نیمه‌شعبان مصادف بود. ازش پرسیدم: چرا روز به این خوبی اینقدر گرفته‌ای؟ گفت: وقتی به این یک‌سالی که گذشت فکر می‌کنم،‌ به پرونده سیاه گناهانم و کم‌کاری‌هام، شادی یادم می‌ره. آخه تولد یک «مانعِ ظهور» مگه شادی داره؟! ✍️ His birthday was on the …

مطالعه بیشتر »

👨‍🔧 مکانیک… ⚙️ مکانیک بود؛

👨‍🔧 مکانیک… ⚙️ مکانیک بود؛ با آستینش، عرق پیشونیش رو پاک کرد. ازش پرسیدم: «شما روز تولد امام زمان بهشون چه کادویی می‌دین؟» گفت:«همهٔ کادوها که پولی نیستن! اینجا هر مسافری کمک بخواد، چه شب باشه چه نیمه‌شب، می‌رم کمکش. فقط به عشق امام زمانم.» #⃣ #یک_هدیه_خاص ۲ ✅ واحد …

مطالعه بیشتر »

هر نفر، احیاگرِ یک احیا…

هر نفر، احیاگرِ یک احیا… 🧡 پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه ‌و‌آله‌وسلم): هركس شب #نيمه_شعبان را به شب‌زنده‌داری سپری كند در روزی كه دل‌ها مرده است دل او زنده است. ثواب العمال، ص۷۶ 🔸 کل سال تمام وقتمون رو صرف دنیا و خودمون کردیم اما فراموش کردیم که یک امامی هست منتظره …

مطالعه بیشتر »

🧶 مثل کلاف سردرگمی می‌مونم

❓#کجای_قصه‌ی_ظهوری ؟! 4⃣1⃣ قسمت چهاردهم 🧶 مثل کلاف سردرگمی می‌مونم که لحظه به لحظه توی خودش فرو می‌ره. یه عمر واسه این و اون حرف از انتظار زده بودم و حالا خودم نشسته بودم پای شهدای گمنام شهرم که حتی اسمشون رو نمی‌دونم، اما حرفاشون بدجور منو بهم ریخته. اشک …

مطالعه بیشتر »

📌 بغض مداح…

📌 بغض مداح… 🎁 از اول شعبان در حال تدارک مراسم احیا نیمه‌شعبان بود. اول مراسم با شرمندگی می‌گفت: آقای تنهام! تولدت مبارک، آقای غریبم! تولدت مبارک، آقای مظلومم! تولدت مبارک… صدای شکستن بغض مداح که اومد، جای مستمع و سخنران هم عوض شد. ✍️ From the beginning of the …

مطالعه بیشتر »

📌 پرنده‌فروش…

📌 پرنده‌فروش… 🐦 من پرنده‌فروشم و عاشق این حیوون‌های پاک و معصوم. هرسال از بین پرنده‌هایی که بیش‌تر دوسشون دارم، چندتا رو نگه می‌دارم برای نیمه شعبان؛ می‌برم تو حرم امام رضا، عید رو به آقا تبریک می‌گم و پرنده‌هام رو آزاد می‌کنم. کار بزرگی نیست ولی بهم یادآوری می‌کنه …

مطالعه بیشتر »

📌 روز ظهور…

📌 روز ظهور… 💡 شهر برای جشن آذین بسته‌ شده بود. با خوشحالی بین جمعیت حاضر در مراسم جشن قدم می‌زد و زیر لب می‌گفت: کاش مهربونی و یک‌دلی این روزهای مردم، همیشگی می‌شد تا زودتر روز ظهور رو جشن می‌گرفتیم. ✍️ The city was decorated .He walked with joy …

مطالعه بیشتر »

📱بهش گفتم: حمید، یه چیز بگم خوشحال بشی؟

❓ #کجای_قصه‌ی_ظهوری ؟! 5️⃣1️⃣ قسمت پانزدهم 📱بهش گفتم: حمید، یه چیز بگم خوشحال بشی؟ نگام کرد. گفتم: من رفقای باحالی دارم. همه‌شون مهدوی هستن و پای کار آقا! دمشون گرم. هم توی فضای مجازی پای کارن، هم توی مراسم‌ها و هیأت‌ها. مطمئنم اونا رو ببینی کیف می‌کنی! اونا مثل من …

مطالعه بیشتر »