شنبه , می 18 2024

مطالب مهدوی

▫️من کجا دلم راضی می‌شد

▫️من کجا دلم راضی می‌شد پا به این دنیای پر از آشوب بگذارم؟! تنها، باورِ اینکه قصه دنیا به شما ختم می‌شود آرامشم داد! تنها، باور اینکه شما هم روی این زمین، کنار ما قدم برمی‌داری، راضی‌ام کرد به این دنیا بیایم! عزیز قلبم!❤️ مردمک چشمانم خسته شده، از بس …

مطالعه بیشتر »

✳️ قم ، پناهگاه و مأوای مومنان:

✳️ قم ، پناهگاه و مأوای مومنان: ❗️به سندی از امام صادق (ع) روایت شده است: « که چون بلا و رنجی به شما رسد ، بر شماست که به قم بروید که جایگاه #بنی_فاطمه و آسایشگاه مومنان است و زمانی آید که اولیا ودوستان ما از ما نفرت گیرند …

مطالعه بیشتر »

به نام خدای فراخ بخشایش مهربان

🔵 دهم شعبان، ارسال آخرین توقیع امام زمان علیه السلام به آخرین نائب خاصشان جناب علی بن محمد سمری 🔴 «به نام خدای فراخ بخشایش مهربان» ای علی بن محمد سمری! خداوند اجر برادرانت را در سوگ تو بزرگ کند. همانا تو از حالا تا شش روز دیگر خواهی مرد، …

مطالعه بیشتر »

✍️ تبسمی کرد و گفت:

❓ #کجای_قصه‌ی_ظهوری؟! 6⃣1⃣ قسمت شانزدهم ✍️ تبسمی کرد و گفت: بازم از این منتظرا داری یا نه؟! جرقه‌ای توی ذهنم خورد. چطور زودتر یادشون نیفتادم؟! حتماً این از اخلاص‌شون هست که فراموش کردم اینجور دوستایی هم دارم. چشام برق زد، گفتم: دارم! خوبشم دارم! چند سالیه با برخی دوستام برای …

مطالعه بیشتر »

▫️در روز، حضرت هزاران بار برای ما دعا می‌کنند

استاد #عالی ▫️در روز، حضرت هزاران بار برای ما دعا می‌کنند تا از بلایا محفوظ بمانیم، پس کمترین کاری که می‌تونیم بکنیم، تقدیم کردن صلوات با “وعجل فرجهم” به محضر ایشان است. ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran

مطالعه بیشتر »

✉️ پرسیدم: چرا زهرا این‌وری می‌ره

❓ #کجای_قصه‌ی_ظهوری؟! 7️⃣1️⃣ قسمت هفدهم ✉️ پرسیدم: چرا زهرا این‌وری می‌ره؟! اینجوری که راهش دور می‌شه! پرسید: نکنه آلزایمر داری سیّد؟! مستأصل گفتم: نمی‌دونم، شاید! یه وقتایی خیلی چیزا یادم می‌ره. در حالی که با حمید، آروم پشتِ سر زهرا راه افتادیم، گفت: پارسال زهرا واست پیام گذاشت، پیامش را …

مطالعه بیشتر »

🚖 زهرا سوار تاکسی شد.

❓ #کجای_قصه‌ی_ظهوری ؟! 8⃣1⃣ قسمت هجدهم 🚖 زهرا سوار تاکسی شد. حمید خیالش که راحت شد، گفت: می‌خوای یه جای خوب ببرمت؟ گفتم: کجا؟ گفت: می‌خوای الان کجا باشی که دلت حسابی وا شه؟ گفتم: خیلی وقته حرم امام رضا علیه السلام نرفتم. شش‌ماهی می‌شه از کشیکم گذشته، اما اوضاع …

مطالعه بیشتر »

🕊 از پیشنهادش خوشم اومد.

❓ #کجای_قصه‌ی_ظهوری؟! 9⃣1⃣ قسمت نونزدهم 🕊 از پیشنهادش خوشم اومد. با ذوق گفتم: بیا یه جای خوب ببرمت تا بدونی امام‌زمانمون فراموش نشده و هنوز عاشقایی داره که جمعه‌ها به یادش ندبه می‌خونن. دستش را گرفتم و رفتیم طرف گلدسته امامزاده احمد. رو گنبد آجری، کلی کبوتر استراحت می‌کردند. صدای …

مطالعه بیشتر »

حرفاش بارها توی ذهنم بالا و پایین می‌شد.

❓ #کجای_قصه‌ی_ظهوری؟! 0⃣2⃣ قسمت بیستم ⛅️ حرفاش بارها توی ذهنم بالا و پایین می‌شد. از مراسم زدیم بیرون. خنکای صبح، حالمون رو عوض کرد. یه نفس عمیق کشیدم که دوباره حمید، ضد‌حال زد! گفت: بین این بیست نفر، من یکی‌دو تا جوون بیشتر ندیدم. بقیه افراد مسن بودن. مگه نمی‌دونی …

مطالعه بیشتر »

👜 اون روز همسرم باید خونه باباش می‌رفت.

❓ #کجای_قصه‌ی_ظهوری؟! 3⃣2⃣ قسمت بیست و سوم 👜 اون روز همسرم باید خونه باباش می‌رفت. دختر سه‌ساله‌مون رو پیش من گذاشت و رفت. من هم طبق روال همیشه روی تختم دراز کشیده بودم و بازی دخترمو نگاه می‌کردم. دخترم رفت اسباب‌بازی‌هاش رو آورد و بعد رفت سراغ کمد مامانش، کفش …

مطالعه بیشتر »