میگفت: سر پُست بود، تنها، ساعت ۲ تا ۴ صبح، وقت نگهبانی، سر خاکریز. رفتم پست رو ازش تحویل بگیرم دیدم تیر خورده تو پیشونیش افتاده کف سنگر. خیلی دلم سوخت؛ تنها بود شهید شد، کسی بالا سرش نبود سرش رو تو بغل بگیره. از غصه بیرون نمیرفتم از فکرش. …
مطالعه بیشتر »📍ما باید به علمدار کمک بدیم؛
📍ما باید به علمدار کمک بدیم؛ این فضایی که الان برای ما هست و نسبت به فرهنگ #حساس_شدیم و احساس میکنیم قرارگاه جنگی میخوایم، اجتماع اصحاب اهل حق رو میخوایم، باید جبههی فرهنگی مردمی تشکیل بدیم، جبهه شده، جنگ شده، جنگ فرهنگی شروع شده، این رو کی داره به ما …
مطالعه بیشتر »🟩 ۸۰ درصد عمر دنیا
🟩 ۸۰ درصد عمر دنیا به حکومت اهل بیت اختصاص دارد ✍🏻 اگر آینده را با گذشتهای که از زمان حضرت آدم(ع) آغاز شده مقایسه کنیم، آینده زمانش طولانیتر میشود. در روایات ما عمر دنیا به صد بخش تقسیم شده که بیست درصد آن، از آن دشمنان اهل بیت(ع) است …
مطالعه بیشتر »📌 از تهران تا بهشت قسمت سوم
📌 از تهران تا بهشت 🔸 هوا کاملاً تاریک شده بود. احمدآقا تابلوی کنار جاده را به پارسا- که پشت سر هم خمیازه میکشید- نشان داد و گفت: نیمساعت دیگه به مجتمع بین راهی دامغان میرسیم. یه آبی که به صورتت بزنی و یه چیزی که بخوری، خوابت میپره. احمدآقا …
مطالعه بیشتر »همهٔ دنیاش رفیقش بود.
همهٔ دنیاش رفیقش بود. تا وقتی تو شهر خودشون بود، به نیابت از رفیقش برای شادی امام زمان کار میکرد. شب و روز نمیشناخت. همینکه دلتنگ میشد، فوری میزد به دل جادّه… میگفت: رفیق من درِ خونهاش همیشه به روی همه بازه… میرفت مشهد تا به نیابت از امام زمان، …
مطالعه بیشتر »📌 از تهران تا بهشت قسمت چهارم
📌 از تهران تا بهشت 🔸 پارسا با بیمیلی به قسمت پیامکها رفت. بیشتر از هجده پیام از پدر و مادرش داشت. حتی عمومحمد هم پیام داده بود. نوشته بود: کجایی پارسا؟ بابات داره سکته میکنه. حال مامانت خوب نیست. لااقل به من بگو کجایی! جا خورد. ظهر موقع قایمشدن …
مطالعه بیشتر »📌 قطار ظهور…
📌 قطار ظهور… 🔅 امام رضا جان! از شما یاد گرفتم چگونه برای امام زمانم سربازی کنم. آنجا که گفتید: «خدایا در زمینهٔ یاریرسانی به امام زمان، شخص دیگری را جایگزین ما نکن که این تبدیل هرچند بر تو آسان است، بر ما بسی گران خواهد بود.» ⏰ فهمیدم اگر …
مطالعه بیشتر »📌 بازم آقایی کن…
📌 بازم آقایی کن… 🔹 بچه که بودم، تا پدر و مادرم بار سفر میبستند و میگفتند: «میریم حرم امام رضا»، قند تو دلم آب میشد! آقاجان! با تو و حرم تو بزرگ شدیم و سر سفرهٔ تو رشد کردیم و قد کشیدیم. حرم تو، خونهٔ پدری ماست، ولینعمت همهٔ …
مطالعه بیشتر »📌 از تهران تا بهشت
📌 از تهران تا بهشت 🔸 – پارسا! پاشو عمو! رسیدیم. پارسا با صدای احمدآقا از خواب پرید. با کف دست، چشمانش را مالید و به بیرون نگاه کرد. دیگر خبری از جاده و تاریکی نبود. در شهر بودند. شهری که غرق چراغانی و روشن و رنگارنگ و خوشحال بود. …
مطالعه بیشتر »📌 خانهٔ دوست…
📌 خانهٔ دوست… 🌎 عالَم و آدم دوست دارند روی ماهت را ببینند، اما نمیدانند کجایی… من اما میدانم. همانجا که لبخندی بر لب مینشیند و اشکی از سر شوق سرازیر میشود… خانهات همانجایی است که گرهای از کار بستهٔ خلق باز میشود و نور امیدی بر دلی میتابد… خانهٔ …
مطالعه بیشتر »