شنبه , نوامبر 23 2024

از آنها اصرار و از او انکار.

از آنها اصرار و از او انکار.
دعوتش کرده بودند به ضیافت شام.
شرط گذاشت که بحثی نباشد.
آخر مهمانی، یک نفر سخن آغاز کرد.
علامه گفت: شرطمان؟!
گفتند: فقط نفری یک حدیث! آن هم به نیت تبرک.
همه، عالمان سنی بودند و حافظان حدیث.
یکی یکی حدیث خواندند.
نوبت صاحب الغدیر بود.
علامه امینی فرمود: «شرطی دارم:
اقرار همه، بر درستی یا نادرستی حدیث».
قبول کردند.
گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده:
«مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً
به مرگ جاهلی مرده، هر که بمیرد و امام عصرش را نشناسد».
همه درستی حدیث را اقرار کردند.
گفت: «حالا شما و یک سوال!
می شناخت؟ یا نمی شناخت؟! فاطمه ی زهرا، امام زمانش را؟!
امام زمان فاطمه که بود؟!»
سرها پایین،
سایه ی سکوت، سنگین!
نه جوابی داشتند و نه گریزگاهی!
بگوییم امام زمانش را نمی شناخت؟!
حاشا که سرور زنان عالم به مرگ جاهلی از دنیا برود!
بگوییم امام زمانش ابوبکر بود؟!
همه جا نوشته اند فاطمه سلام الله علیها غضبناک بر او از دنیا رفت!
علمای نامی اهل سنت، عرق ریزان و خجالت زده، یکی یکی مجلس را ترک کردند.

📚 دوازده گفتار درباره دوازدهمین حجت خدا، ص31.

#داستانک_مهدوی
#معرفت_امام_زمان
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
@Elteja

 

پیشنهاد ما به شما

▫️آمدند پیش برادر،

▫️آمدند پیش برادر، با او حرف زدند، از او گندم خریدند ولی او را نشناختند. …

دیدگاهتان را بنویسید