پنج‌شنبه , ژانویه 23 2025

عصر یکی از روزهای دهه هشتاد،

عصر یکی از روزهای دهه هشتاد، به منزل مادرم رفتم. حالا دیگر تنها شده بود. تمام بچه‌ها سر خانه و زندگی خودشان بودند و فقط اسماعیل و علی اکبر توی قاب روی دیوار، روبرویش نشسته بودند.
کمی که صحبت و حال و احوال کردم، متوجه شدم خلوت تنهایی مادرم را شکسته ام.
از چشمانش پیدا بود که دوباره به یاد پسرها بوده و اشک ریخته.
گفتم مادر، برای چی هنوز ناراحتی. بس کن دیگه، سی سال گذشته.
نفسی کشید و گفت: ناراحتی من فقط برای اسماعیله. این پسر چیزی از دنیا درک نکرد. تمام عمر نابینا بود و سختی کشید و آخر هم توی جوانی رفت.
گفتم مادرجان، شما نه تا فرزند داشتین. من براتون ثابت می‌کنم هیچ کدام از ما بچه ها به اندازه اسماعیل که نابینا بود رشد نکرد و تاثیرگذار در جامعه نبود.
اصلا از خود شما می‌پرسم، کدام پسرت شش سال دبستان رو طی سه سال سپری کرد؟
کدام پسرت اینقدر قشنگ مداحی می‌کرد و قرآن رو حفظ کرده بود؟
کدام پسرت در مسابقات شطرنج رتبه اول داشت؟ حتی قهرمان هایی که چشم داشتند رو شکست داد. توی روپایی و شنا حریف نداشت.
کدام پسرت در کشتی و قدرت بدنی مثل او بود؟
کدام پسرت به این زیبایی سه تار و نی می زد؟ کدام پسرت شاعر بود و به این زیبایی شعر می‌گفت؟
کدام پسرت با رتبه عالی توی کنکور قبول شد و در رشته حقوق قضایی در دانشگاه ملی قبول شد؟
کدام پسرت رتبه اول دانشگاه رو کسب کرد و طی دو سال و نیم لیسانس گرفت؟
کدام پسرت از طرف دانشگاه‌های آمریکا دعوت و بورسیه تحصیلی شد؟
کدام پسرت آمریکا رو کنار گذاشت و به حوزه علمیه رفت و اینگونه تاثیرگذار شد؟
کدام پسرت به این زیبایی در مساجد مختلف سخنرانی می‌کرد؟
کدام پسرت اینقدر اهل مطالعه بود و مشکلات فکری فامیل و مردم رو حل می‌کرد؟ یادت رفته چقدر با چپی ها و کمونیست ها بحث می کرد؟
ندیدی آیت الله مکارم شیرازی چه متنی براش نوشت و گفت نابغه حوزه رو از دست دادیم؟
کدام پسرت برای انقلاب اینقدر وقت گذاشت و دست آخر مظلومانه به شهادت رسید؟
مگه یادتون رفته وقتی رهبر انقلاب به منزل ما اومد و شما خاطرات اسماعیل رو تعریف کردید، چطور حضرت آقا منقلب شد و از این همه توانایی یک پسر نابینا اظهار تعجب کردند؟
مادر بسه یا باز هم بگم، به خدا هیچکدوم از بچه هات، با اینکه چشم ظاهری داشتند به گرد پای اسماعیل نرسیدند. مطمئن باش این پسر دنیا و آخرت شما رو تضمین می کنه. از شما هم خواهش می کنم دیگه براش گریه نکن، خوشحال باش، پسرت با شهادت رفته و باعث سربلندی شماست.

 

دیدگاهتان را بنویسید