خطر جدایی از امام، همواره وجود دارد
گزیدۀ جلسۀ ششم
خطر جدایی از امام، همواره وجود دارد
سیدالشهداء علیه السلام به هفت نفر از بزرگان بصره نامه نوشتند؛ اما فقط دو نفر از آنها پاسخ امام را دادند. یکی احنف بن قیس بود. او در جنگ جَمَل برای حضرت امیر نوشت: من اگر بیایم، دویست سواره میآورم؛ اما اگر بمانم، شش هزار شمشیرزن از شما دور میکنم. یعنی، علاقهایبه آمدن ندارم. او جواب امام حسین را با آیۀ ۶۰ سورۀ روم داده: صبر کن! وعدۀ خدا قطعی است.
در جامعۀ ما هم از این شیعهها وجود دارد. این خطر را باید جدّی گرفت. ما را دعوت کردهاند؛ اما به هیچ کس تضمین ندادهاند که این دعوت تا آخر تداوم داشته باشد.
ریشۀ انحراف احنف بن قیس
چرا احنف اینطور عمل میکند؟ چون یک روز با دو نفر به دَربار معاویه رفت. معاویه گفت: پنجاه هزار درهم به احنف و سی هزار درهم به حَبّاب بدهید. حباب گفت: چرا به او پنجاه هزار درهم میدهی؟ معاویه گفت: من دارم دین او را میخرم. مراقب باشید دین شما را نخرند.
تلاش یزید بن مسعود نهشلی، در پاسخ به نامۀ امام
تنها کسیکه از روی ایمان و اخلاص جواب امام را داد، جناب یزید بن مسعود نهشلی است. ایشان سه قبیله را جمع و به آنها گفت: با مرگ معاویه، پایههای ظلم متزلزل شده است. یزید شایستۀ خلافت نیست. هر سه قبیله، اعلام آمادگی کردند که با او همراه شوند. ابن مسعود برای امام نوشت: ما داریم میآییم. این نامه، چند ساعت قبل از شهادت امام به دست ایشان رسید. امام حقّ او دعا کردند. آنها آن قدر سستی کردند که خبر شهادت امام به آنها رسید. اما جناب یزید بن ثبیط و دو پسرش خود را به امام رساندند.
ملاقات امام با عبدالله بن زبیر در مکه
امام در مکه ملاقاتی با عبدالله بن زبیر دارند. عبدالله خطاب به امام گفت: به من خبر بده چه کار میکنی؟ حضرت فرمودند: در فکر رفتن به کوفه هستم. همه به امام گفتند به کوفه نرو. اما عبدالله بن زبیر گفت: برو! اما اگر در حجاز هم بمانید از طرف من مانعی نیست. معلوم میشود که چه شخصیت پلیدی دارد. امام فرمود: اگر به لانۀ حشرات پناه ببرم، آنها مرا خارج کرده و کار خود را به انجام خواهند رساند. عبدالله خواهرزادۀ عایشه است و از نظر مخالفت با اهل بیت چیزی از او کم ندارد.
امام همراه میخواهد، نه موعظهگر
امام در مکه، دو ملاقات با ابن عباس کرده. و او اصرار دارد اکه امام به کوفه نرود. این، در واقع تمام خیرخواهی ابن عباس نسبت به سیدالشهداء است. افرادی مانند سعید بن مسیب، ابوسعید خدری و ابو واقد لیثی هم مخالف رفتن امام به کوفه بودند. مشکلی که وجود داشت این بود که آنها نفهمیدند امام همراه میخواهد، نه موعظهگر.
تفاوت ائمه با دیگران، تفاوت ملک با ملکوت است
تمام این آسیبها و انحرافات به دلیل درک نکردن مقام امامت است. مردم این درک را نداشتند که امام رهبر آسمانی آنها است.چون تفاوت میان مُلک و مَلَکوت را نمیفهمیدند.
تبری، مهمترین مسئلۀ اعتقادی بعد از امامت
نامههای اصلی که برای امام ارسال میشود از کوفه است. کوفه مرکز تجمّع شیعیان است؛ کسانی که علی را افضل بر عثمان میدانستند؛ و بر آن دو نفر هم ارادت داشتند. بعد از قرن اول تا اکنون شیعه به کسانی اطلاق میشود که رهبری را فقط در دوازده امام منحصر میدانند. این، به معنای تبری است. از علامتهای اصلی تشیع، تبری است؛ و این، از نظر تئوری. از نظر عملی هم، ظهور و بروز این تبرّی به لَعن است؛ که عالیترین محلّ ظهور آن، در زیارت عاشورا است.
نامۀ کوفیان به امام
کوفیان به امام نامه نوشتند: ما پیشوایی نداریم. نزد ما بیا. نامههای دیگری هم برای امام ارسال شد: از شیعیان حسین، به آن حضرت. عجله کن! ما منتظر شما هستیم. به گفتۀ سید بن طاووس این نامهها چیزی حدود شصت هزار نامه بوده است. افراد خبیث و مردود هم برای امام نامه نوشتند. نامۀ آنها خیلی عجیب است: باغ و بستانها سبز شده، و میوهها رسیده. اگر مایل هستی، به سپاهی که برایت آماده شده ملحق شو!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
استاد سیدمحمدباقر علوی تهرانی
جلسه ۶ | شب ششم محرم ۱۴۰۳
مسجد حضرت امیر علیه السلام
موضوع: با امام (ع) ، از مدینه تا کربلا
@Fares_ir