من هم در دنیا رسالتی دارم
#گپ_روز
#موضوع_روز : «من هم در دنیا رسالتی دارم، چگونه آنرا به انجام برسانم؟ »
✍️ ۹ ساله بودم در زمان رحلت امام خمینی (ره). اولین بار همان روزها بود که «آقای خلیلی» برایم از خوابِ امام خمینی (ره) تعریف کردند.
اینکه امام خواب دیدند نقشهی ایران آتش گرفته و ایشان با عبایشان آنرا خاموش کردند. و اینجا بود که فهمیدند رسالتی دارند و باید تنهایی آنرا به انجام برسانند.
اینگونه بود که انقلاب ایران را به تنهایی کلید زدند و خداوند ملّت ایران را همراهشان کرد.
• با همهی کودکیام این ماجرا مرا بدجور به خودش بند کرده بود.
• حیاطهای قدیم هم که یادتان هست، نصف عمر کودکیمان آنجا گذشت.
من عادت داشتم ساعتها مینشستم در حیاط و زندگی مورچهها را تماشا میکردم.
آنروز وقتی از کانون برگشتم خانه، اصلاً دلم نمیخواست غذا بخورم، دلم نمیخواست حرف بزنم، غصه داشتم اما نمیدانستم چرا!
• رفتم نشستم کنار همان دیوار سوراخدار حیاط که یک عالمه مورچه در آن زندگی میکردند. نشستم و زل زدم به آنها…
بعضی مورچهها دانههای بزرگتری که پیدا کرده بودند را ده نفری با کمکِ هم تکان میدادند و میبُردند، و بعضیها هم قوی بودند تنهایی قادر بودند دانههای خفن را بلند کنند.
من عاشق این مورچههای سریع و چابک بودم، برایشان اسم میگذاشتم و تشویقشان هم میکردم.
اما آنروز غمگین بودم بیدلیل، و اصلاً حس تشویق نبود.
• داشتم به حرفهای آقای خلیلی فکر میکردم که بابا در را باز کرد و دوچرخهاش را صاف آورد کنار همان دیوار سوراخدار گذاشت!
همهی مورچهها فرار کردند و رفتند در لانههایشان، و از این ترسیدنشان اعصابم خورد شد.
به بابا گفتم: باباااا «امام چقدر پُرزور بود که به تنهایی توانست شاه را بیرون کند؟
من هم میتوانم همینقدر پُر زور باشم؟
بابا گفت: همهی آدمها میتوانند پرزور باشند به شرط آنکه وقتی ترسیدند یا زورشان کم شد، یک جایی را داشته باشند که بروند آنجا قایم شوند و دوباره زور بگیرند.
• گفتم: مثلاً کجا؟ بغل شما؟
بابا گفت: مثلاً بغل من و یا پناهگاههای بزرگتری که کمکم پیدایشان خواهی کرد.
امروز که داشتم این خاطره را مینوشتم، ردپای خدا را در تمام این سالها برای پاسخ به سؤالم روشن تر از هر چیز دیگری دیدم.
• من درست فکر کرده بودم:
بغلِ بابا دقیقاً همانجایی بود که اگر زورت کم شد باید بروی آنجا تا احساس قدرت کنی!
و امام حتماً در بغل باباهای آسمانیاش اینگونه قدرت میگرفت که توانست شاه را بیرون کند!
ما هم در اتصال دائمی با اهل بیت علیهمالسلام پُرزور میشویم مثل امام! «باب الله» یعنی همین … یعنی آغوشی که ورودی آغوش خداست!
✘امروز میفهمم « پُرزور یعنی موحّد»
کسی که با عبایش نقشه ایران را خاموش میکند، یعنی با دست خدا رسالتش را به انجام رسانیده است.
@ostad_shojae | montazer.ir