جمعه , نوامبر 15 2024

📢 توجّه به بلای اولیاء الهی، شبهات را برمی‌دارد.

📢 توجّه به بلای اولیاء الهی، شبهات را برمی‌دارد.

💠 استاد سیّد محمّدمهدی میرباقری:

«درک ولایت و تصدیق اولیای خدا، از مدخل توجّه به بلاء و میثاق آنها امکان‌پذیر است. اگر انسان از مدخل بلای اولیای خدا وارد شد، آن‌گاه است که می‌تواند پای ولایتشان بایستد و آنها را تصدیق کند وگرنه ‌تصدیق کردنِ ایشان کار سهل و آسانی نخواهد بود. در جریان موسای کلیم(ع) و جناب خضر(ع) کاملاً مشهود است؛ با این‌که موسی(ع) با ارشاد و امر خداوند متعال، معلّمی الهی پیدا کرده ولکن به‌خاطر سختی آزمایش‌ها و ابتلائات، توان تصدیق ایشان را ندارد و از همراهی با جناب خضر(ع) باز می‌ماند. این جریان یک نمونه است و قابل‌مقایسه با سختی درک بلاء صدّیقۀ طاهره(س) برای اصحاب نیست. جریان صدّیقۀ طاهره(س) باعث شد که عدّه‌ای، از تصدیق حضرت دست بردارند. شیطان در بسیاری از موارد با شبهه‌ها و وسوسه‌های سنگین، کار تصدیق را بسیار دشوار می‌کند و اگر انسان متوجّه به بلای اولیاء نباشد، نمی‌تواند به تصدیق برسد. این افراد که هزاران حدیث در فضیلتشان جعل شده، حضرت به‌تنهایی در برابرشان ایستاده و آنها را غاصب می‌نامد و مسلّم است که آن صحابه‌ای که بلای ولیّ خدا را درک نکردند، نمی‌توانستند به تصدیق صدّیقۀ طاهره(س) برسند.

توجّه به بلای اولیای خداست که شبهات را برمی‌دارد. در جریان بردن امیرالمؤمنین(ع) به‌سمت مسجد با دست‌های بسته، نقل کرده‌اند که در بین راه فردی یهودی حضرت را با آن حال دید و شهادتین گفت. وقتی علّت امر را از او جویا شدند گفت، قدرت و شجاعت امیرالمؤمنین(ع) را در خیبر دیده بودم، حال که این چنین شخصیتی را دست‌بسته دیدم، یقین کردم که شمشیر زدن او و صبر و شکیبایی‌اش هر دو برای رضای خداست وگرنه ‌آن‌ کس که باب خیبر را آن‌گونه از جای درآورد اگر همۀ کارهایش «لِلّه» نبود، امروز هرگز نمی‌توانستند او را دست‌بسته ببرند.
در قضیۀ عاشورا بسیار از بزرگان مانند «ابن‌عباس» زمین‌گیر‌ شدند و مثلاً سیّدالشُّهدا(ع) را نصیحت می‌کردند که خانواده خود را با خودش نبرد. این افراد قطعاً چون بلای حضرت را درک نکرده‌اند به تصدیق حضرت هم نرسیدند. از آن طرف، حضرت قمر بنی‌هاشم اباالفضل العبّاس(ع) نه‌تنها در اوج تصدیق است، بلکه در اوج تسلیم و محو شدن در سیّدالشُّهدا(ع) است؛ «أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ وَ التَّصْدِيقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِيحَةِ لِخَلَفِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه‏». و شاید به جهت همین است که شب عاشورا که اصحابِ باقی مانده، هر کدام جملاتی مفصّل در وفاداری به سیّدالشُّهدا(ع) می‌گویند، قمر بنی‌هاشم(ع) یک کلمه می‌گوید و می‌نشیند. آیا او سخن گفتن بلد نبود؟ یا این‌که خود را به حساب نمی‌آورد و آن‌چنان تسلیم سیّدالشُّهدا بود که باعث می‌شد سخنی بر زبان نرانَد؟»
☑️ @mirbaqeri_ir

 

دیدگاهتان را بنویسید