شهيد علي امرايي(حسين ذاکر)
شهيد علي امرايي(حسين ذاکر)
چند روز مانده بود به چهلم علي که تلفن خانه زنگ خورد و با علي کار داشتند؟ از قرار به جلسه اي در تهرانپارس دعوت بود. گفتيم شهيد شده و از شنيدن اين خبر خيلي تعجب کردند. آدرسمان را گرفتند و يکي دو روز بعدش يک پسر و يک دختر همراه خانواده هايشان به خانه ما آمدند. تازه آنجا متوجه شديم که علي سرپرستي آن دو کودک و چند کودک ديگر را برعهده داشت.
در بين صحبتهاي مسئولان خيريه اي که علي هم عضوش بود فهميدم پسرم از خيلي وقت پيش عضو اين مؤسسه خيريه بوده و حتي در مقطعي از او با عنوان کم سن ترين خير تقدير شده بود. در ميان خانواده هايي که آمده بودند يک کودک 9 ساله به نام علي اصغر بود که شهيد امرايي از شش ماهگي او را تحت سرپرستي خود قرار داده بود. علي اصغر ميگفت يک بار علي آقا به من گفت دعا کن شهيد بشوم تا برايت يک دوچرخه بخرم. علي اصغر هم گفته بود عمو اگر تو شهيد شدي چطور برايم دوچرخه ميخري؟ شهيد در جوابش گفته بود برايت يک دوچرخه آسماني ميخرم. بعد از برگزاري چهلم علي، ما از طرف پسرم دوچرخه اي براي علي اصغر خريديم.»
پدر شهيد