💠شهید جلال افشار
🔸«صدای آهنگ مبتذلی که راننده اتوبوس گذاشته بود، جلال را آزار میداد. با متانت و به آرامی از راننده خواست تا یا نوار را خاموش کند یا صدایش را کمتر کند. راننده با حالت تمسخر گفت: «اگر ناراحتی پیاده شو! » زمستان بود و هوای سرد و بیابان تاریک و خطر حیوانات درنده، اما جلال قصد کرده بود تا وجدان راننده را بیدار کند.
🔹 دوباره رفت نزد راننده و گفت: «اگر صدای نوار را کم نکنی، پیاده میشوم. » راننده بی درنگ پا روی پدال ترمز گذاشت و ایستاد.
🔺جلال هم دل به دریای رحمت خدا زد و پیاده شد. اتوبوس هم رفت، اما هنوز دقایقی نگذشته بود که شجاعت و اخلاص جلال، کار خودش را کرد و راننده ایستاد تا جلال را سوار کند. این بار با خوش رویی جلال را تحویل گرفت و نوار را خاموش کرد».
📚پنجاه سال عبادت. اثر گروه شهید هادی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63