📌 برگرد ای چارهٔ زندگیام…
🔸 میان شلوغی جشن میدان مرکزی شهر، زمزمههای آرام جوانی کنار دستم، توجه همه را جلب کرده بود. دستانش را سَدّ اشکهای جاری چشمانش کرده بود و با نالههای دلسوزی که از حس نابش خبر میداد، او را از خود بیخود کرده بود و از پشیمانیاش میگفت:
«ببخش آقا که خیال کردم بی تو زندگی، زندگی است. برگرد ای چارهٔ زندگیام.»
✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@mahdiaran