📌 شبیه شهید…
▫️ دست دو تا نوهاش را گرفته بود و آورده بود جمکران، قد کوچکشان از دور، خودنمایی میکرد، سرود که شروع شد اشک در چشمان مادربزرگ جمع شد، حمید و مجید انگار زنده شده بودند و در صفوف منظم به فرمانده، سلام میدادند چقدر نوههایش شبیه پدرهای شهیدشان بودند.
📖 #داستانک
✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@mahdiaran