حاج اکبر بازوبند یکی دیگر از مداحان نسل «عبا به دوشان» برای ادامه زندگی به جهان بعدی منتقل شد
نسلی که تا پیر و استادشان تایید نمی کرد عبای مداحی روی دوش نمی انداخت و خود را مداح نمی دانست و بعد از آن هم هیچ وقت بدون عبا مداحی نمی کردند.
مودب به آداب الهی و مقید به احکام شرعی بودند ، ارادتمند به عالم دینی بودند و با امام حسین ع زندگی می کردند
برای همین خواب و بیداری شان ، مرام و معرفتشان ، لوطی گریشان ، حرف زدنشان ،لباس پوشیدنشان ، غذا خوردنشان ، شغلشان ، دوستی و قهرشان ، خانواده شان همه و همه بوی امام حسین ع می داد.
اینها از بند مستمع رها شده بودند و آرامش آغوش امام حسین ع را تجربه کرده بودند.
حاج اکبر بازوبند روزی برایم تعریف می کرد که پنجاه سال( نیم قرن ) برای چهار نفر روضه خواندم که پنج نفر نشدن و از آن چهار نفر دو نفرشان کر و لال بودند و اصلا نمی شنیدند من چه روضه ای می خوانم.
روزی در مجلس روضه نشسته بود و بدون هیچ عارضه و زمینه قبلی اطلاع دادند خواهرشان از دنیا رفتند ولی حاج اکبر برای اینکه مجلس حضرت ابوالفضل ع خراب نشود نرفت و روضه خواند ، بعدا حاج اکبر به بنده می گفت سخت ترین روز عمرم بود.
آری او در سخت ترین روز عمرش حواسش به جلسه امام حسین ع بود نه غم خودش
قرار گذاشته بودیم منزل ما روضه مشرف شود اما این یک روضه طلب ما شد از ایشان پیش ارباب ع
مثل هر وقتی که می دیدمش هنوزم به ایشان می گویم
« حاج اکبر من عاشقتم ، حاج اکبر من نوکرتم ، من قربونت برم ، حاج اکبر بیا این وسط واستا بذار من دورت بگردم »
شیخ اسماعیل رمضانی