📚 برشی از کتاب «دو امام مجاهد»
📚 برشی از کتاب «دو امام مجاهد»
🏴 انتشار به مناسبت سالروز شهادت امام هادی(ع)
📝 در دورهى بعد از امام هشتم – يعنى دورهى امام نهم، امام دهم، امام يازدهم؛ اين سه امام آخرى – به حسب استنباطى كه بنده دارم در اين مسئله، مسئلهى شيعه خيلى عميقتر بود؛ شيعيان زيادتر بودند، قدرتمندتر بودند، ضربتهاى كارىتر وارد مىآوردند. اين است كه اين سه امام دائماً در حال حبس و تبعيد و زجر و شكنجه بودند. مسكن اينها مدينه است، امّا دائماً زير نظر قدرتها زندگى ميكردند؛ مىآوردندشان در بغداد و در سامره – هر وقت بغداد بودند، در بغداد؛ هر وقت سامره بودند، در سامره – و مدفنشان هم مىبينيد در سامره و كاظمين است، اينها در مدينه نيستند.
مىآوردندشان آنجا، زير نظر نگه ميداشتند، جاسوس بر آنها ميگماشتند، پولها ميفرستادند، امتحانها ميكردند، به آنها ضربتها ميزدند.
اين سه امام، هر سه جوان بودند، ميدانيد؛ امام نهم و دهم و يازدهم در سنين جوانى شهيد شدند، در سنين ميان ۲۵ سالگى تا ۳۵ سالگى.
از جمله كارهايى كه ميكردند [اين بود:] سعى ميكردند با شيوههايى كه براى جوان جالب هست، اينها را بلكه جذب كنند؛ شايد بتوانند جذب كنند. يک انقلابىِ پارساى زاهد كه به دنيا به نظر استهزا و تمسخر مينگرد، او هم بالاخره انسان است و جوان است؛ و اگر امكان داشته باشد انسان او را به فساد و ابتذال بكشاند، بىدردسرترين كارها است. متوكّل گفت كه اين ابنالرّضا – هر سهى اين امامان را هم ابنالرّضا ميگفتند؛ [امّا] منظورش امام هادى است – من را خسته كرد و به ستوه آورد؛ چهجور يک انسانى خسته ميكند يک قدرتى را؟
B2n.ir/z65693
@KhameneiBook