👈ادامه مطلب بحث:
🌀#چگونه_مهربانی_خدا_را_باور_کنیم؟ (ج۱۸)
💠اگر خوف از خدا، دلت را فرا بگیرد، همان موقع یک اتفاق خوب در روحت خواهد افتاد و حضور خدا را درک میکنی. خدا مطلقاً پشت پردۀ غیب نیست که ما هیچ چیزی از او را حس نکنیم. عکسالعملهای خداوند نسبت به رفتارها و احساس خودمان را میتوانیم دریابیم.
💠جهنم که واقعیت دارد و خیالپردازی نیست؛ خُب یک مدتی عذاب جهنم را جدی بگیر تا هراس در دلت بیفتد، بعد میبینی که دلت نرم میشود، اشکت جاری میشود و نسبت به همه مهربان میشوی و آرامش پیدا میکنی. همۀ اینها نتیجۀ این است که آدم یک مدتی شروع کرده به ترسیدن از خدا.
💠«ترس از خدا» انگار باعث میشود که شما غیب را از پشت پردۀ غیبِ مطلق بیرون بیاوری و آن را امتحان کنی. بعضیها میخواهند خدا را با «دعا» امتحان کنند! میگویند: «دعا کنیم ببینیم مستجاب میشود یا نه؟» خُب ممکن است مصلحت نباشد خدا دعای تو را مستجاب کند! اگر میخواهی خدا را امتحان کنی، از راه منطقیاش امتحان کن؛ یعنی اینکه «خوف از خدا را در دلت ایجاد کن، تا عکسالعمل فوری پروردگار را ببینی!» یکی از عجائب عرصۀ معنویت، همین است!
💠آدم آناً میتواند نتائج خوف از خدا را در نرمشدنِ قلب خودش ببیند، و وقتی قلبش نرم شد، مهربانی خدا را حس میکند و پشتگرمی خودش را مهربانی خدا خواهد دید؛ این به طور طبیعی اتفاق میافتد. اگر کسی میخواهد مهربانی خدا را درک کند، یک راهش همین است. در روایت هست که خدا دوزخ را آفریده است برای سوقدادن آدمها به بهشت و سوقدادن آنها به آغوش خدا و برقراری ارتباط مهربانانه بین انسان و خدا (خَلَقَ اللَّهُ تَعالى جَهَنَّمَ مِن فَضلِ رَحمَتِهِ سَوطاً يَسوقُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ إلى الجَنَّةِ؛ المحجّة البيضاء/7/262) (…وَ حِيَاشَةً لَهُمْ إِلَى جَنَّتِه؛نهجالبلاغه/ حکمت368)
💠چرا خدا ما را میترساند؟ اولاً این ترساندن، علامت نامهربانی خدا نیست و این ترس، ترس بد و آزاردهندهای نیست، نباید از آن فرار کنیم. این ترس، آرامشبخش و نرمکنندۀ دل است، ترسی است که آدم میتواند با عالم غیب ارتباط برقرار کند. واقعاً که ما را جهنم نمیبرند؛ میگویند از جهنم بترس! ببین چقدر هولناک است! اگر ببینی، خودت را جمع میکنی و وقتی خودت را جمع کنی، بلافاصله در آغوش پروردگار قرار میگیری.
💠ثانیاً اینکه خدا از خوف و انذار بهعنوان یک عامل حرکتدهنده یا بازدارنده در وجود انسان استفاده میکند. فقط محبت و شوق نیست که انسان را به حرکت وادار میکند، خوف هم انسان را به حرکت وادار میکند. خوف حتی قبل از بهدست آمدن محبت، میتواند انسان را وادار به حرکت کند یا او را از حرکت بازدارد.
💠ما تا عاشق بشویم خیلی کار دارد، تا آن موقع چهکار کنیم؟ از خوف استفاده کنیم. آدم که نمیتواند به این سادگی عاشق بشود، ولی به این سادگی میتواند خائف بشود؛ کافی است یکمقدار تأمل کند. آدم نمیتواند به این سادگی به عالیترین منافع خودش علاقهمند بشود، ولی آدم میتواند به سادگی از ضررکردن بترسد؛ این زیاد رشد نمیخواهد!
💠خوف هم جنبۀ «حداقلی» دارد هم «حداکثری»؛ یعنی آدمهای حداکثری هم باز، خوف در روحیه و احساسشان وجود دارد. چرا آنها خوف دارند؟ برای اینکه در آن مرتبۀ عالی هم باز عشقشان آنها را وادار میکند به ترسیدن! أمیرالمؤمنین(ع) میفرماید: خوفِ شیعیان ما از سر محبتشان است (وَ هُمْ فِی ذَلِکَ خَائِفُونَ أَنْ لَا یُقْبَلَ مِنْهُمْ وَ لَیْسَ وَ اللَّهِ خَوْفُهُمْ خَوْفَ شَکٍّ فِیمَا هُمْ فِیهِ مِنْ إِصَابَةِ الدِّینِ وَ لَکِنَّهُمْ خَافُوا أَنْ یَکُونُوا مُقَصِّرِینَ فِی مَحَبَّتِنَا وَ طَاعَتِنَا» (کافی/8/128)
🚩مسجد امام صادق(ع)- ۹۷.۰۳.۱۲
📢صوت در:
@Panahian_mp3
@Panahian_text