نکتهای را تذکّر میدهم که برای هر یک حاضرین،
گزیده جلسه اول
یک توصیه مهم
نکتهای را تذکّر میدهم که برای هر یک حاضرین، دستاوردی بینظیر خواهد داشت. هنگام شروع جلسه سه بار سوره مبارکه توحید را بخوانید که ثواب آن معادل یک خَتم قرآن است؛ و این خَتم را به امیرالمؤمنین علیهالسلام هدیه کنید. از باب هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلاّ الْإِحْسَان؟ این هدیه شما به ایشان، قطعاً تلافی خواهد شد.
در سوره نساء آیۀ ۸۶ آمده است: اگر به شما اِحسانی شد، به بهتر از آن، یا معادل آن تلافی کنید.
حال اگر حضرت امیر بخواهد معادل و یا بهتر از یک خَتم قرآن به بنده و شما برگرداند، چه خواهد شد.
نظر ولایی امام
ما داستان جناب “زُهیر بن قین” را شنیدهایم که طرفدار امیرالمؤمنین نبود؛ بلکه طرفدار عثمان بود؛ ولی از سُعَداء و شهدای کربلا شد. او با کراهت به خیمه سیّدالشهداء علیهالسلام رفت و با عشق و شَعَف برگشت.
اینکه در آن خیمه چه گذشته است، در هیچ روایت و یا تاریخی ننوشتهاند که امام برای جناب زُهیر، آیه و یا روایت خوانده باشد. آنچه که برمیآید و دقیق هم هست، این است که سیّدالشهداء به او “نَظَر ولایی” کردهاند.
آرزوی همه ما این است که امام چنین نظری به ما هم بکنند.
شخصی از امام صادق علیهالسلام پرسید: امام حسین در کجا قرار دارد؟ حضرت فرمود: جسم او در کربلا است و روحش در سمت راست عرش الهی. در آنجا به دو مکان نگاه میکُنند: به زُوّار قبرش و به عزاداران مجالسش.
در دلتان بگویید: همان نگاهی که به زُهیر شد را، به ما هم بینداز. البته، هم باید این نگاه را باور داشته باشید، و هم ادب مجلس را رعایت کنید؛ تا حضرت به شما نگاه بیندازد.
ادب در پندار (اخلاص)؛ ادب در گفتار (پاکی دهان)؛ و ادب در رفتار (مؤدبانه نشستن در مجلس)
عزاداری برای سیدالشهداء
در محرّم ۱۴۴۴ به دو سؤال پاسخ دادم:
یک: چرا ما شیعیان در تمام دورانِ سال برای امام حسین بزرگداشت میگیریم؟
دو: چرا این بزرگداشت را در قالب عزاداری محقّق میکنیم؟
در آنجا گفتیم: انسان موجودی کمالطلب است و برای ارضاء این کمالطلبی به دنبال سعادت ابدی است. این سعادت حاصل نمیشود، مگر بهواسطه تبعیت از پیامبر؛ و این تبعیت هم محقّق نمیگردد، مگر برای “اهل ایمان”. مراد از ایمان طبق آیات قرآن، “تسلیم” است. وقتی میگوییم “تسلیم” باشیم، یعنی باید تسلیمِ به دین باشیم.
آنگاه استناد کردم به کلام امیرالمؤمنین به جناب مالک اشتر که فرمودند: این دین در دست اَشرار به اسارت رفته است.
پس باید این دین را نجات داد و سیّدالشهداء هم فرمودند: اگر دین جدّم نجات پیدا نمیکُند، مگر در سایۀ شهادت من، پس ای شمشیرها من را دریابید!
ما تا ابد سعادتمان را مدیون جاننثاری سیّدالشهداء هستیم. آیا نباید قدردانی کرد؟ هرکس به اندازه فهم خود از رفتار سیّدالشهداء، از ایشان قدردانی میکند.
اما اینکه این قدردانی چرا باید در قالب عزاداری باشد؟
با توجّه آیه شریفه قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى، یکی از مصادیق مَوَدّت، “یَحزَنُونَ لِحُزنِنا” است؛ پس بر ما واجب است که در مصیبت امام حسین محزون باشیم.
امامت، روح دین
در محرّم سال گذشته هم گفتیم: حقیقت دینی که سیّدالشهداء آن را نجات داد، نماز و روزه و حج نبوده است. چرا که این مناسک در زمره فروع دین هستند؛ اما امام، اصل دین است. آیا عقل میپذیرد که اصل، فدای فرع شود؟ تمام نقشهای که بنیاُمیّه ریخته بودند در امتداد سقیفه، و آن هم در امتداد مَشی ابلیس بود که یک نوع بندگی را ایجاد کنند، منهای حجّت خدا.
در سال گذشته عرض کردیم که حقیقت و روح دین، امیرالمؤمنین است.
امام حسین برای آزادی دین، یعنی “امامت” حرکت کرد. اگر بخواهید هدف قیام سیّدالشهداء را فهم کنید، باید به هدف دشمنان ایشان آگاه شوید. ما قرائت اَمَوی از اسلام را مطرح کردیم که مبتنی بود بر دینداری بدون امامت.
لذا هفتاد هزار منبر برپا کردند که علی بن ابیطالب لَعن شود. هیچ اِبایی نداشتند از این که بگویند یزید شرابخوار است. چون هدف این بود که همین را تثبیت کُنند: میشود هم سگباز بود؛ و هم خلیفۀ رسول خدا.
هدف آنها این بود که علی بن ابیطالب، امامت و آیۀ تطهیر را حذف کنند؛ که سیّدالشهداء نگذاشت اینگونه بشود.
ابراهیم بن طلحه آمد از امام سجاد سؤال کرد: چه کسی پیروز شد؟
امام فرمودند: وقتی هنگام نماز شد، اذان و بعد اقامه بگو! یعنی هنوز هم نام رسول اکرم بر مأذنهها بُرده میشود و این است که فرمود: الاِسلاَم، نَبَوِیُّ الحُدُوث وَ حُسَینِیُّ البَقَاء.
این، چراییِ حرکت سیّدالشهداء بود.
امسال میخواهم راجع به چگونگی این حرکت صحبت کنم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
استاد سیدمحمدباقر علوی تهرانی
جلسه ۱ | شب اول محرم ۱۴۰۳
مسجد حضرت امیر علیه السلام
موضوع: با امام حسین، از مدینه تا کربلا
@Fares_ir