جمعه , دسامبر 27 2024

✍️ خوب‌بودن را تجربه کنیم

🔆 #پندانه

✍️ خوب‌بودن را تجربه کنیم

🔹تاجری بسیار ثروتمند، با خود عهد کرده بود در طول زندگانی خویش، یک روز از عمرش را خوب زندگی کند و به مردم مهربانی ورزد.

🔸در روز موعود، تصمیم گرفت عهد خویش را به‌جا بیاورد و به‌اندازه یک روز با مردم درشت‌خویی نکند و با آن‌ها با عطوفت رفتار کند.

🔹زمانی که از خانه خود خارج شد، پیرزنی گوژپشت از او خواست باری را که همراه دارد تا خانه‌اش حمل کند.

🔸تاجر با خود گفت:
من با این همه ثروت و قدرت، حمال این پیرزن باشم؟

🔹لحظه‌ای به فکر فرو رفت و به یاد عهد خویش افتاد. پس بار را برداشت و همراه پیرزن به راه افتاد تا به خانه‌ای خرابه رسیدند. دید سه کودک در آنجا مشغول بازی هستند.

🔸از پیرزن پرسید:
این کودکان کیستند؟

🔹پیرزن پاسخ داد:
این‌ها نوه‌های من هستند که با من زندگی می‌کنند. پدر و مادرشان را سال‌هاست که از دست داده‌اند.

🔸تاجر پرسید:
مخارج آن‌ها را چه کسی تامین می‌کند؟

🔹پیرزن اشک از چشمانش سرازیر شد و گفت:
به بازار می‌روم، میوه‌ها و سبزیجات گندیده‌ای که مغازه‌دارها آن‌ها را بیرون می‌ریزند، با خود به خانه می‌آورم و به آن‌ها می‌دهم تا گرسنگی‌شان رفع شود.

🔸تاجر نگاهی به کیسه‌هایی که در دستش بود انداخت و به سال‌هایی که متکبرانه زندگی خود را سپری کرده بود، افسوس خورد.

🔹آن روز تمام دارایی‌اش را به فقرا و درماندگان شهرش بخشید.

🔸شب‌هنگام که به بسترش می‌رفت، از خدای خویش طلب عفو کرد و به‌خاطر کارهایی که در گذشته انجام داده، شرمسار و اندوهگین بود.

🔹بعد از آن به خوابی ابدی فرورفت. بدون آنکه فردایی در انتظار او باشد.

🔸بیاییم خوب بودن را تجربه کنیم، حتی به‌اندازه یک روز. شاید دیگر فرصتی برای جبران نباشد.

🆔 @Masaf

 

دیدگاهتان را بنویسید