خدایا من هر وقت به رفسنجان می رفتم
خدایا من هر وقت به رفسنجان می رفتم یا وقتی در کرمان بودم، دلم آرام نمی گرفت از شهری به شهر دیگر می رفتم تا آرام شوم اما آرام نمیشدم تا این که آمدم به جبهه و آرام شدم. ولی در اینجا هم آرام نیستم روح من بیقراری می کند، آرامش ندارد و نخواهد داشت تا این که به تو بپیوندد. خدایا بارها به میدان آمده ام و مرا نپذیرفته ای به حق پیامبره و چهارده معصوم این بار بپذیر!
حاج علی در پاییز و زمستان ۱۳۶۵ خیلی معنوی تر شد. روزهای قبل از کربلای ۵ خیلی
تغییر کرد. به تک تک دوستان و یارانش گفت که چه کسانی شهید می شوند و چه کسانی جانباز و… حاج علی از خودش هم گفت. او اشاره کرد که من نرسیده به دژ عراقی ها شهید می شوم و این گونه هم شد.
اما عبارت عجیبی که او برای قاتل خود در وصیت نامه اش آورد تعجب همگان را برانگیخت. مگر میشود انسانی این گونه عمل کند ؟! عبارتی که حاج قاسم در عملیات آزادسازی بو کمال سوریه به آن اشاره کرد و گفت: ما حتی با دشمن خود مهربان هستیم. ما شاگردان چنین مکتبی هستیم. اما عبارات عجیب حاج علی محمدی پور: ای برادر عرب که به دنبال من میگردی تا گلوله ات را در سینه ام بنشانی و مرا شهید کنی بدان که تو حالا دنبال من می گردی اما روز قیامت من به دنبال تو خواهم گشت با این تفاوت که تو دنبال من میگردی که مرا بکشی و من به دنبال تو خواهم گشت تا تو را شفاعت کنم. شهید حاج قاسم سلیمانی حتی در کنگره کرمان شناسی اشاره ای به همین قسمت وصیت حاج علی کرد و گفت: این عبارات را سال ها قبل برای مرحوم آیت الله مشکینی خواندم. ایشان بعد از شنیدن وصیت حاج علی، یک ربع ساعت اشک ریختند و گفتند: این کلام و این حالت برای اولیای خاص خداست.
💠شهید علی محمدی پور
📙برگرفته از کتاب برای قاتلم