يكي از تجربه گران نزديك به مرگ مي گفت: پدرم را در آنسوي عالم ديدم. آنجا در بهشت و نعمت های الهی بود، اما بعضی از ساعات روز، او را از جمع بهشتيان جدا كرده و مدتي در سختي بود!
از پدر سوال كردم كه اين گرفتاري چيست؟
در جواب گفت: من براي دنياي بچه هايم خيلي زحمت كشيدم. اما براي آخرت و تربيت ديني آنها وقت نگذاشتم. ای کاش برای تربیت آنها کاری انجام می دادم…
اين سختي به همين دليل است. هر وقت آنها بي حيايي و گناه و… مي كنند، من گرفتار مي شوم.