🔰ساده زیستی
🔰ساده زیستی
اخلاق اسلامی را به تمام معنا رعایت میکرد. سر سفره ای که دو نوع غذا بود نمی نشست یا اینکه اگر مجبور بود یک نوع غذا را بر می داشت.
و با رعایت آداب مشغول میشد و میگفت من فقط از این میخورم. اگر در خانه چنین کاری میکردیم و سفره مفصل پهن می کردیم به
ما اعتراض میکرد. میگفت: مادر جان سفره ی یزیدی باز کردی؟ خبر داری همسایه ات شام خورده؟ بچه اش با شکم سیر خوابیده؟
مادر، اگر دو جور غذا داریم یکی را بده همسایه ای که ندارد.
البته معمولاً غذاهای ساده درست میکردم. اهل تجملات نبودم ولی باز حرف پسرم را گوش میکردم.
بعضی وقتها از من ایراد میگرفت میگفت: مادر جان شما سه تا خدا داری؟ گفتم چی میگویی مگر میشود؟
گفت: «چرا نمیشود، شما من را خیلی زیاد دوست داری، این خدای اولت، بابا را خیلی دوست داری، این خدای دومت، مال و ثروت و طلاهایت را دوست داری، این هم خدای سومت، بعد ادامه داد هر چه که یاد خدا را در دل آدم کم کند جای خدا را میگیرد و به نوعی میشود خدای انسان.
گاهی اوقات مراسم دعای ندبه و کمیل و …. در منزل ما برگزار می شد. بچه ها تک تک می آمدند که مشکلی پیش نیاید.
یک بار من پذیرایی آماده کردم و گفتم دعا خواندند و خسته شده اند، بخورند جون بگیرند. آمد و گفت: مادر جان دستت درد نکند، اما خیلی تشریفاتی نکن. ممکن است بعضی از بچه ها وقتی برای مراسم می رویم منزلشان توانایی پذیرایی نداشته باشند و اسباب خجالت آنها شود.»
📙برگرفته از کتاب جوان اعجوبه
💠شهید سید مصطفی الحسینی
https://eitaa.com/nashrhadii